ای عشق ندانی از من ....

ساخت وبلاگ
عشق بیمار حسابم را جدا کردم .... جدا از درد و از دیوار ... نوشتم بر در قلبم ... که باز است این دل بیمار ... مرا دریاب و خود را باش ... ببر این هوش و این بیدار  ... بیا بیهوده نازم کن .... بگو از عشق و از دیدار ... خیالم را خیالی کن .... وجودم را تو خالی کن .... چه فرقی میکند بر من  ... منم ته مانده ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : بیمار, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24

دلم در کوچه ای تنهاست ... ته این کوچه یک دریاست ... و من هر روز می آیم .... میان سنگ  و آیینه ... دلی آلوده می یابم  ... نه فردا را به او دادند .... نه فریادش بها دادند ... دلم در کوچه ای تنهاست ... به امید همین فرداست ... خیانتها به جان دارد .... نقاب از آسمان دارد ... به پایش قفل بد عهدی ... نه رن ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : کوچه, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 117 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24

کلامم را مکن باور کلامم را مکن باور .... نگاهم حرف دیگر بود ... چه سخت است صحبت از این حرف .... که امشب شام آخر بود  ...  مرا در خاطرت  شاید ... بجز لبخند چیزی نیست ... چه میدانی ز لبخندم  ... که بر من تیغ خنجر بود ... نگفتی یا نخواهی گفت .... ولی من خوب می دانم ... که فکرت جای دیگر بود ... تو با من ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : کلامم,باور, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24

کودکی در قلبم ... کودکی تنها بود ... دیده اش رویایی ... در دلم زیبا بود ... کودکی ها رفتند ... دلبری پیش آمد ... دیده ام می ترسید ... عاشقی غوغا بود ... صحبت از فردا بود ... مستی از رویا بود  ... بوسه ها طوفانی .‌‌. خنجری بر پا بود ..‌. کودکم را کشتند ... هرزه اش نامیدند .... چهره ای از او ماند ... ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : کودک, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24

امان از شب ..امان از وهم تنهایی ..خیالم هر شب این ساعت ...به سویم میشود راهی... وجودم میشود نفرت...به قلبم زهر می بارد...دلم میسوزد از این ترس..تو هرگز بر نمی آیی...به دستم تیغ می گیرم...وجودم سخت میلرزد...به قلبم میدهم تسکین...نگاهم غرق باران است....به رسم عادت این لحظه..کمی آواز میخوانم....سحر میگ ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : امان,تنهایی, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24

نفس نفس ترانه ام ... به عشقت آشیانه ام ... تو همنشین خانه ای ... به بوسه ای نفس بگیر .... به لطف مهربانی ات ... فدا کنم جوانی ام ... شوم چو پله ای عمود ... به آسمان تو پر بگیر ..‌. زمانه بال و پر دهد ... به سینه ات سپر دهد ... و من همان دو پله ام ‌... که مانده خانه ای اسیر ... گذشته های دور من ... شکوه پر غرور من ... نشسته گوشه ای به خاک .... شکسته ام از این کویر ... به خنده های بی سبب....سوال من شود طلب ... جوانه می زند دلت ... صدا زنی مرا چو پیر ... مرا نه خواهرت بخوان ... نه جای مادرت نشان... جدا کن این بهانه را ... به لطف تو شدم فقیر ... روم ز چشمت آشکار ... به طعنه ات شوم شکار ... تو هم رها کن این قفس .... رضایتت ز من بگیر ... به هر دری که می روی .... دگر مگو ز نام من ... بگو که او خودش شکست ... چو برگ زرد بی مسیر ... رضا ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : پرنده,پرنده مهاجر,پرنده خارزار, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 116 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 12:13

دلی پر دارم از دنیا ... از این ساحل از این دریا ... کلاهی بر سرم دارم ... ز امید پسین فردا .... همه تار و همه پودش ... به رنگ آبی گلها .... تمام جنسش از دل بود ... خودم بافیده ام آنرا ... درونش دختری زیبا ... نشسته شکل یک رویا... امان از این همه رویا... امان از حسرت دریا ... درون سینه ام تنگ است ... به اشکی دیده ام بند است ... خدا را کی کنم باور ... که عمری داده بر سودا... گمانم وقت آن گشته ... کلاهم را دهم بر باد ... روم سویی که تاریک است .... به دور از فکر فرداها .... من از دریا سکوتش را .... از آن فردا هبوطش را ... کشیدم از دلم بیرون ... گذر کردم به طوفانها ... رضایت میدهم امشب ... که فردا هم شود فردا ... رضا ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : فردا دانلود,فردا,فرداد فرحزاد, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 114 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 12:13

دلم دریا شده ،، طوفانیش کن .... بیا این خانه را ،، ویرانیش کن ...  مرا از کلبه ی ویران مترسان... در آنجا مانده مشتی نام بی جان .... بیا بر من بزن تا زنده هستم .... بزن تا گم شوم در آنچه هستم ...  بیا امشب گناهی تازه سازیم ... جوانی را فدای باده سازیم  .... به هر کو میرسی غم را سوا کن .... خیانتهای عاشق را رها کن .... همه غمها بیاور بر سر من .... جدایی را بزن بر پیکر من ....  بیا از سینه ام سنگی بسازیم .... چراغ روشنی را تیره سازیم ... بیا بر عهد این دوران بخندیم ....  به درب سینه ها قفلی ببندیم .... بیا با سوز خود سازی بسازیم ... به بد بختی قماری تازه بازیم .... بیا طوفان که صبرم گشته طوفان .... ندارم طاقت بودن به سامان ....  بیا با هم به سوی مرگ تازیم .... میان مردگان بر خود بنازیم .... رضا ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : طوفان,طوفان کاترینا,طوفان شن, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 114 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 12:13

باورم نیست که دیگر نشود دیدن تو .... به کناری برود آن همه بوییدن تو ... شاید آنروز که با گفتن من برگردی .... جسدی باشم و ذکری بشود بر لب تو .... این همه درد که بر این دل ما می بارد .... قطره ای می شود و بارد به لبان تر تو ...  این هم از درد من و حرف که ماند بسیار ... روزها می رود  و دل  شود  آکنده ی تو .... شهریارا تو اگر خاطر ما را به سبویی دادی .... ما به عمری شکنیم بغض پراکنده ی تو ....قسمت از دست من و دامن تو دور نبود .... ای عجب از اثر زهر جدا بودن تو ... من رضا میشوم اما تو نکن باور من ... تا ابد می رود از دل من شعر گوهر باری تو... رضا ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : باور 373,باور,باورم کن, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 106 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 12:13

گریه چون مرگ بر این خانه نشست.... بغض خاموشی ما هم بشکست ... صحبت از تلخی دیروز که شد ... آنچه باید نشود حال بشد ... گفت با دیده که من رفتنی ام .... با تو چون مهر دل ناتنی ام .... نه تو را میطلبم از بهر صفا  .... نه مرا یاد کن از مهر و وفا...  هر چه بود از دل ما رخت ببست ... باورش کردم و مفقود شدم  ... رفتم و از دل او دور شدم .... شاید از رفتنم او شاد شود ... با جدا گشتنم آباد شود .... میروم تا بنشینم به کنار  ... میشوم بر نظرش چون سگ هار ... میزنم سنگ  به هر تیر بلند .... میشوم زهر میان دو سه قند ... دگر از مستی و این باده چه سود .... میزنم مهر بر آتش و دود ... هیزم سوخته را راه کجاست ... مرغ پر کنده کجا یاد خداست ... ای عشق ندانی از من .......ادامه مطلب
ما را در سایت ای عشق ندانی از من .... دنبال می کنید

برچسب : گریه,گریه به انگلیسی,گریه نکن که سرنوشت, نویسنده : jirjirak58o بازدید : 115 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 12:13